اون روزا...بهت پیام دادم...یادته؟
گفتم :همین روزا اگه شنیدی مردم شکه نشو...خودم خواستم...این پیامو تواین دنیا فقط میتونستم به تو بدم...
جواب دادی: پس اگه میتونی فقط تا فردا صبر کن... تا فردا نمیر، کارت دارم.
لعنتی...فقط تو میتونستی اونجوری وسط گریه بخندونیم، وسط فکر مردن....
فرداییش اومدی ، رفتیم بام....
بهم گفتی تو یکی از اونایی هستی که تنهایی میتونی دنیا رو تکون بدی سارا...ولی اگه تصمیمت جدیه بگو قرار بذاریم با هم تمومش کنیم. حله؟
گفتم کارت همین بود؟ مسخره؟
گفت جدی گفتم! قول بده!
ازم قول گرفت ...دست دادیم....،قول دادم.... ولی تو...توی عوضی...تو قول ندادی!
ولی من قول دادم....لعنتی وقتی داشتی تمومش میکردی فک نکردی من چه قولی دادم؟!